شب نوشتها

ساخت وبلاگ

سلام،از عنوان هم معلومه دلم خیلی پره،واقعا خسته شدم،از اینکه همش مجبورم قوی واستم،هیچکی فکر نمی کنه منم آدمم،همه میان خودشونو رو من خالی می کنن،یکی یه لحظه هم فکر نمی کنه اینم آدمه،تحملش حدی داره،انقدر انتظار نداشتم و کله نکردم همه فکر می کنن من هیچ حقی ندارم،نمی دونم قبلا گفتم یا نه از عروسی علی که ۱۵ اردیبهشت بود سر بی ملاحظگی پریا با مامان مشکل داشتم،با وجود اینکه کاملا خودم رو محق می دونستم و به مامان هم کفتم،برا اینکه تموم بشه،چند بار عذر خواهی هم شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 107 تاريخ : دوشنبه 14 شهريور 1401 ساعت: 3:56

خب خدا رو شکر مرداد هم تموم شد،راستش اونقدر مریض و در گیری داشتم که اصلا نمی دونم امسال تابستون چطور شد،از لحاظ روح و روان هم که اکه بخوام بگم داغون داغون،الان خدا رو شکر همه سلامتن و خیالن راحته،فقط خودم موندم،اولش که برامامان میلوم و بیماریهای خدنی مطرح بود رد شدن،شکستکی هم رد شد و موند یه اسپاسم که اونم خدا رو شکر رفع شد،بعد پارسا و به دنبال اون هممون یه بار اواخر تیر که تا اوابیل مرداد ادامه داست کرونا گرفتیم و یه بارم از هفته قبل تب و کرونا گرفتیم و امروز اخریش انیسا بود که اونم تموم شد،منم دو هفته قبل رفتم برا سونو میست سینم که چون بزرک شده بود کفت باید با وکیوم درش بیارم که فعلا اونو انداختم به تاخیر،تا ببینیم چی میشه شب نوشتها...
ما را در سایت شب نوشتها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shabnevesht91o بازدید : 106 تاريخ : دوشنبه 14 شهريور 1401 ساعت: 3:56